دریا

نوشته های اختصاصی

دریا

نوشته های اختصاصی

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ

ای همه هستیم از آن تو

دوباره به قلب خود رجعت نمودم شاید حریفی قدر بیابم که مرا از این مستی باز ستاند .آرامشی که انتها ندارد و من بر دیواره های قلبم نقش آرزو میزنم قلم موی احساسم با ترکیب کردن رنگها به هیجان می آید هزاران رنگ که هرکدامشان طراوتی را با خود بهمراه دارند و من با پاشیدن اینهمه رنگ سرگردان در انتخاب منظره ها میمانم سکوت دریا یا نشاط طبیعت ٬زیبایی آسمان یا خروش ابرهایش ٬آرامش دشت یا اضطراب کویر ٬ارتفاع کوهها یا پستی درِّه ها،اما من میخواهم آدمیزاده را طراحی نمایم چرا رنگها بر روی قلمم میبندند و قلبم می گیرد .

رنگها محدود می شوند و غصه هایم نامحدود انگار فرصتی باقی نمانده تا بوم دلم را به مزایده بگذارند ترس و وحشت با من چه ها که نمی کند .نقشی که هنوز بر دلم نقش نبسته است میخواهد چوب حراج به تنم زند و من از این درد سالهاست که بیمار گشته ام و خود را قربانی مکر مخلوقی میدانم که سخاوت دلم را مسخره نمود و رفت .و من این ویرانه را وقف معبودم نمودم سالهاست رنگها را به دور ریخته ام و بر بوم سفید دلم بوسه مستانه زده ام دیگر بسان مسجد با لعاب کاشیها و آئینه کاریها بین خود و معبود فاصله ای ایجاد نخواهم کرد . دیر و کلیسا، کنشت و صومعه را به راویان حقه بازی می بخشم که معبودشان را به حصار می کشند و جهنم و بهشت را به قیمت اشرافیت می فروشند . اشرافیتی که شرفشان فقط در توصیف وصفشان جلوه یافته است درست همانند آیت ال..هایی که سوادشان از چهارچوب فهم من خارج است .


  • محمد حسین میرجلیلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">