دریا

نوشته های اختصاصی

دریا

نوشته های اختصاصی

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۱۳ ق.ظ

ستایش

به نام تو ای خالق هرچه هست .به ثنایت می نشینم تا قلم عفو بر قلبم و دلم بکشی و از این جسم و عقل شکایت دارم که نابودم کرده است .در هوای تصور یک تصویر , ذهن میمیرد و در خیال وصل سالهاست که دل از تب و تاب افتاده است شاید که در لحظه اول جان سپرده باشد پس می خواهم برای دلم پیغمبری کنم و حدیث عشق بسرایم .

خدایا در عشقبازی تو چه توانم نوشت که از اول مات نگاه دو پرستار خویش شده ام .یعنی عاشقی بی بضاعت که هیچگاه نتوانستم ادای دین مهرشان را بازپس دهم .احساس و دوست داشتن زار زدند که این چه محکمه ایست که مهر را به هیچ می فروشند و من می گریستم از وفایشان و می ترسیدم از رفتنشان .

از بهشت کیشم کردی و در زمین ماتم .با مهر مغلوبم کردی بی حرکت و من داد زدم و کفر گفتم .چه نادانم من .

سر بر سنگ کوبم و دل به خاک سپرم شاید اینگونه بتوانم بگویم تسلیمم در برابر هیچت و از پوچ بودن کمترم چون خالق اهریمن بوده ام .

شیطان رشد یافته در کنار من و من از او می ترسم پس معبودم نجاتم ده و باز کمکم کن تا اهریمن نتواند جذبم کند که از ظلمت می هراسم وحشت مرا می کشد و امید به عفو تو بودن را برایم آسان کرده و گرنه خود بهتر میدانی لحظه ای دیگر این مسیر ناپایان را نمی پوییدم اگرچه هزار بار باید تکرار می کردم در ابتدا ختمش می کردم با فشار یک خنجر بر هنجره یک تبعیدی .

دردانه مهرم به مهر فرزند زنجیرم خواهی زد و من زنجیر پاره خواهم کرد نه از راه نافرمانی بلکه می خواهم جنون عشقت را ثابت کنم آنگاه که از فرزند دل بر می داشتم تو شاهدم خواهی بود ای تنها زیبای هستی چگونه احساسم به عجز و لابه کشانده می شود .اما نمی توانم در برابر فقط جنونت خود را نبازم مگر حسین نکرد پس منهم به حرمت عشقت بند دل می گشایم و قلب را آزاد میکنم با هر طپشی قسمتی از مهرم گسسته می شود تا ستایشت نموده باشم .

دل در اشک جاری میشود و تو باز  مهارم می نمایی توسط مهر.

نمیدانم چرا اینقدر سخت است از آدم بودن گریختن و به تو باز گشتن . در بوستان عدم به وجود رسیدن کار سختی است اما باز سعی میکنم در این دشت به تقلید دست زنم . پرواز به سوی ملکوت در جایی به نام محراب .

بنابراین منتظر می مانم تا دجال هم فرقم را در سحرگاه نشانه رود نه برای همراه شدن بلکه برای رهاییم و آیا میشود از این گنداب زندگی پرید؟ آیا میشود پرواز کرد تا به معراج عشق رسید؟

چرخیدن با نیلوفرانه در سایه عطر یاس و مست شدن با آب کوثر .آیا می شود یا نه ؟

این اگر وصف خواب هم باشد لذتش از زیستن شیرینتر است .


  • محمد حسین میرجلیلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">